رابطةدیکشنری عربی به فارسیشرکت , انجمن , معاشرت , اتحاد , پيوستگي , تداعي معاني , تجمع , اميزش , قيد , پيوند , بهم پيوستن , پيوند دادن
رابطهفرهنگ مترادف و متضادارتباط، انتساب، انس، بستگی، پیوستگی، پیوند، تماس، ربط، سروکار، نسبت، وابستگی ≠ ضابطه
رابطهدیکشنری فارسی به انگلیسیaffiliation, alliance, association, communication, connection, interconnection, intercourse, interrelationship, kinship, liaison, linkage, links, pertinence, re
قانون علّیcausal lawواژههای مصوب فرهنگستانقانونی که رابطة علّی منظم و نامتغیری را میان چند رخداد یا وضعیت بیان میکند
پژوهش آزمایشیexperimental researchواژههای مصوب فرهنگستانپژوهشی که در آن رابطة علّی و معلولی میان یک یا چند متغیر بررسی میشود متـ . پژوهش آزمایشمحور
علت عادیلغتنامه دهخداعلت عادی . [ ع ِل ْ ل َ ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) امری که برحسب عادت ، مؤثر در چیزی باشد، هرچند که از لحاظ حکم عقلی نتوان رابطه ٔ علیّت میان آن دو برقرار ک
ملکیتلغتنامه دهخداملکیت . [ م ِ کی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) مأخوذ از تازی ، مالکیت . تصرف و تملک . (از ناظم الاطباء) : از ملک بیرون است و تصدق است بر مسکینان در راه خدا و حرام