رائددیکشنری عربی به فارسیپيش اهنگ گله , گوسفند زنگوله دار , رهبر , پيشوا , پيشرو , منادي , جلودار , قاصد , پيشگام , پيشقدم , پيشقدم شدن
رعادلغتنامه دهخدارعاد. [ رَع ْ عا ] (ع اِ) نوعی از ماهی که با بسودن آن دست و بازو لرزان گردد چندانکه آن ماهی زنده باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). عرونه ؛ قسمی
راعدلغتنامه دهخداراعد. [ ع ِ ] (ع ص ، اِ) ابر با بانگ . (ناظم الاطباء). (آنندراج ). ابر غرنده ٔ بی باران . (آنندراج ). ابر غرنده ٔ با باران . (ناظم الاطباء).