رأی ناسالمillegal voteواژههای مصوب فرهنگستانرأیی که به دلیل عدم رعایت ضوابط انتخابات باطل شمرده میشود
رأیلغتنامه دهخدارأی . [ رَءْی ْ ] (ع اِ) مأخوذ از تازی و در فارسی غالباً بصورت رای بکار رود. رجوع به رای در تمام معانی شود. || اندیشه و تدبیر. (از فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء)
رأیلغتنامه دهخدارأی . [ رَءْی ْ ] (ع مص ) دیدن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). دیدن با چشم . (از المنجد) (از متن اللغة) (از ناظم الاطباء). حاصل مصدر است از رؤیا
طبلغتنامه دهخداطب . [ طِب ب ] (ع اِ) شهوت . خواهانی تن . || شأن . حال مرد. دَهر. خُوی . عادت . یقال : ماذاک بطبی ؛ ای بدهری و عادتی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || سحر. (غیاث
دغللغتنامه دهخدادغل . [ دَ غ َ ] (اِ) مکر و حیله . (برهان ) (غیاث ). حیله و ناراستی ، و با لفظ کردن مستعمل است . (از آنندراج ) : اما به هر چه ایشان را دست در خواهد شد از مکر و
متهملغتنامه دهخدامتهم . [م ُ هَِ ] (ع ص ) آن که ناگوار شمارد آب و هوای شهری را. (آنندراج ). کسی که هوا را ناسالم می یابد. || کسی که میرود در ولایت گرمسیر. || پندارنده و گمان کنن
پکینگلغتنامه دهخداپکینگ . [ پ ِ ](اِخ ) پکن . خانبالیغ نام پایتخت سلسله سلاطین کین که با سلاطین سونگ در آخر قرن ششم هجری بر آسیای شرقی و سواحل اقیانوس کبیر یعنی دو مملکت کره و چی
کشش پای سالمwell-leg tractionواژههای مصوب فرهنگستانقرار دادن ابزار کشش بر روی پای سالم برای کشیدن پای ناسالم