ذیارلغتنامه دهخداذیار. (ع اِ) سرگین آمیخته ٔ بخاک که گاه فطام برپستان ناقه مالند تا بچه از شیر خوردن باز ایستد.
زیارلغتنامه دهخدازیار. (ع اِ) زوار. لبیشه ٔ ستور. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). || هر چیز که صلاح چیزی باشد. (ناظم الاطباء). || رسنی که میان پاردم و سینه بند شتر
زیارلغتنامه دهخدازیار. (اِخ ) دهی از دهستان بالا لاریجان است که در بخش لاریجان شهرستان آمل واقع است و 175 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
ذأرلغتنامه دهخداذأر. [ ذَءْرْ] (ع مص ) ترسیدن . || عار و ننگ داشتن از. || دلیری کردن . چیره شدن . (زوزنی ). || خشم گرفتن به . || ذأر چیزی ، ناخوش داشتن آن را و رمیدن و روی گر
ذکاره ٔ طیبلغتنامه دهخداذکاره ٔ طیب . [ ذِ رَ / رِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) ذکوره ٔ طیب . رجوع به ذکوره ٔ طیب شود.
مذیرلغتنامه دهخدامذیر. [ م ُ ذَی ْ ی ِ ] (ع ص ) کسی که سر پستان ناقه را به ذیار (سرگین آمیخته به خاک ) بیالاید. (از آنندراج ). نعت فاعلی است از تذییر. رجوع به تذییر شود.
ذأرلغتنامه دهخداذأر. [ ذَءْرْ] (ع مص ) ترسیدن . || عار و ننگ داشتن از. || دلیری کردن . چیره شدن . (زوزنی ). || خشم گرفتن به . || ذأر چیزی ، ناخوش داشتن آن را و رمیدن و روی گر
ذکاره ٔ طیبلغتنامه دهخداذکاره ٔ طیب . [ ذِ رَ / رِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) ذکوره ٔ طیب . رجوع به ذکوره ٔ طیب شود.