ذوی العینلغتنامه دهخداذوی العین . [ ذَ وِل ْ ع َ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) ج ِ ذوالعین هوالذی یری الحق ظاهراً و الخلق باطناً فیکون الخلق عنده مرآت الحق لظهور الحق عنده باختفاء الخلق فی
ذوی الاَّکاللغتنامه دهخداذوی الاَّکال . [ ذَ وِل ْ ] (ع اِ مرکب ) ذووالاَّکال . مهتران قبیله که چهارم حصه ٔ غنیمت بهر خود گیرند. (از منتهی الارب ). و رجوع به ذووالاَّکال شود.
ذوی القربیلغتنامه دهخداذوی القربی . [ ذَ وِل ْ ق ُ با ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب )ج ِ ذوالقربی . نزدیکان . کسان . خویشان . خویشاوندان .
ذوی الاحتراملغتنامه دهخداذوی الاحترام . [ ذَ وِل ْ اِ ت ِ ] (ع ص مرکب ) صاحبان حرمت : حکام ذوی الاحترام .
ذوی الاحتشاملغتنامه دهخداذوی الاحتشام . [ ذَ وِل ْ اِ ت ِ ] (ع ص مرکب ) خداوندان حشمت : حکام ذوی الاحتشام .
ذوی الاذنابلغتنامه دهخداذوی الاذناب . [ ذَ وِل ْ اَ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) دنباله داران : کواکب ذوی الاذناب . رجوع به ذوذنب شود.
حاویلغتنامه دهخداحاوی . (اِخ ) نام کتاب معروف محمد زکریا که آنرا «الجامع الحاصر لصناعة الطب » و «حاصر صناعة الطب » و «الجامعالکبیر» و «الجامع» نیز نامند. کتاب الحاوی اعظم و اهم
ابیوردیلغتنامه دهخداابیوردی . [ اَ وَ ] (اِخ ) محمدبن احمد الأبیوردی الکوفنی و کوفن یکی از قراء ابیورد است و یاقوت گوید: ابوالمظفر محمدبن ابی العباس احمدبن محمد ابی العباس احمدبن
ابوالمؤیدلغتنامه دهخداابوالمؤید. [ اَ بُل ْ م ُ ءَی ْ ی َ ] (اِخ ) موفق بن احمدبن محمد مکّی خوارزمی . ملقب به اخطب ، خطیب . در نامه ٔ دانشوران آمده : اگرچه بعنوان خطیب خوارزمی و به
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن یحیی بن زیدبن یسار ابوالعباس ثعلب النحوی اللغوی الخراسانی . امام کوفیین در نحو و لغت . و ثقة و بادیانت . وی ایرانی و از موالی بنوشیب
جبرتیلغتنامه دهخداجبرتی . [ ج َ رَ ] (اِخ ) حسن بن ابراهیم بن حسن بن علی بن محمدبن عبدالرحمان الزیلعی الجبرتی الحنفی مکنی به ابوالتهانی . پدر مورخ مشهور عبدالرحمن جبرتی و از مردم