ذوقردلغتنامه دهخداذوقرد. [ ق َ رَ ] (اِخ ) غزو ذی قرد یکی از غزوات رسول است صلوات اﷲ علیه با کاروان قریش بر سر آبی در صحرا میان مدینه و خیبر که میان آن و مدینه دوشب راه است که آن
ذوقرابةلغتنامه دهخداذوقرابة. [ ق َ ب َ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) نزدیک . خویش . کس . ذوقرابت . ج ، ذوی القرابة. ذوی القرابات .
غابةلغتنامه دهخداغابة. [ب َ ] (اِخ ) یاقوت حموی در معجم البلدان گوید: ابوجابر اسدی گفته است : غابة، موضعی است نزدیک مدینه از ناحیه ٔ شام که اموالی از اهل مدینه در آن است و این ه
ذوقرابةلغتنامه دهخداذوقرابة. [ ق َ ب َ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) نزدیک . خویش . کس . ذوقرابت . ج ، ذوی القرابة. ذوی القرابات .