ذودورانلغتنامه دهخداذودوران . [ دُ ] (اِخ ) نام وادئی است در اثیل شمیفررا. || جایگاهی است بارض ملهم در یمامة.
ذمورانلغتنامه دهخداذموران . [ ذَ ] (اِخ )ذموران و ذالان دو ده اند به صنعاء یمن نزدیک ذمار و گویند خوبروی تر از زنان این دو قریه در یمن نباشد.
ذواروانلغتنامه دهخداذواروان . [ اُ ] (اِخ ) نام جایگاهی و بدانجا چاهی است موسوم به بئر ذی اروان . و آن جایگاه را ذروان و چاه را نیز بئر ذروان نامند. و در این چاه لبیدبن اعصم یهودی
ذواوانلغتنامه دهخداذواوان . [ اَ ] (اِخ ) جایگاهی به یک ساعتی مدینه در راه تبوک و حضرت رسول اکرم گاه رفتن به تبوک بدانجا فرو آمده است . (المرصع). و رجوع به امتاع الاسماع جزء 1 ص 4
ذمورانلغتنامه دهخداذموران . [ ذَ ] (اِخ )ذموران و ذالان دو ده اند به صنعاء یمن نزدیک ذمار و گویند خوبروی تر از زنان این دو قریه در یمن نباشد.
ذواروانلغتنامه دهخداذواروان . [ اُ ] (اِخ ) نام جایگاهی و بدانجا چاهی است موسوم به بئر ذی اروان . و آن جایگاه را ذروان و چاه را نیز بئر ذروان نامند. و در این چاه لبیدبن اعصم یهودی
ذواوانلغتنامه دهخداذواوان . [ اَ ] (اِخ ) جایگاهی به یک ساعتی مدینه در راه تبوک و حضرت رسول اکرم گاه رفتن به تبوک بدانجا فرو آمده است . (المرصع). و رجوع به امتاع الاسماع جزء 1 ص 4