ذوحذارلغتنامه دهخداذوحذار. [ ح ُ ] (اِخ ) از الهان بن مالک بن زیدبن اوسلةبن ربیعةبن الخیار اخی همدان بن مالک . (تاج العروس ).
ذوالاَّراملغتنامه دهخداذوالاَّرام . [ ذُل ْ ] (اِخ ) نام جائی است . و فرزدق در شعر آن را یاد کرده است . و آرام جمع ارم است به معنی سنگهای توده کرده در صحرا برای نشانی .
ذوالارطیلغتنامه دهخداذوالارطی . [ ] (اِخ ) نام موضعی است . و یوم ذوالأرطی ، نام یکی از جنگهای مشهور عرب است .
ذوالاَّراملغتنامه دهخداذوالاَّرام . [ ذُل ْ ] (اِخ ) نام جائی است . و فرزدق در شعر آن را یاد کرده است . و آرام جمع ارم است به معنی سنگهای توده کرده در صحرا برای نشانی .
ذوالارطیلغتنامه دهخداذوالارطی . [ ] (اِخ ) نام موضعی است . و یوم ذوالأرطی ، نام یکی از جنگهای مشهور عرب است .