ذوثعلبانلغتنامه دهخداذوثعلبان . [ ث َ ل َ ] (اِخ ) نام مردی ترسا از مردم یمن که در فاجعه ٔ اصحاب اخدود، انجیلی نیم سوخته به قصد تظلم از ذونواس حمیری به قیصر برد. (مجمل التواریخ و ال
ذوالبانلغتنامه دهخداذوالبان .[ ذُل ْ ] (اِخ ) نام موضعی است . || نام کوهی به دیار بنی کلاب در برابر ملیحه و بدانجا آبی است . || نام موضعی در مصادر وادی المیاه ، بنی نفیل بن عمروبن
ذوثعلبانلغتنامه دهخداذوثعلبان . [ ث َ ل َ ] (اِخ ) نام مردی ترسا از مردم یمن که در فاجعه ٔ اصحاب اخدود، انجیلی نیم سوخته به قصد تظلم از ذونواس حمیری به قیصر برد. (مجمل التواریخ و ال
ذونواسلغتنامه دهخداذونواس . [ ن ُ ] (اِخ ) لقب کعب یا زرعة. یکی از ملوک و اذواء یمن . او ذوشناتر را بکشت و بجای وی نشست و از آنرو او را ذونواس گویند که دو گیسو بر دوش دروا و جنبان
حبشهلغتنامه دهخداحبشه . [ ح َ ب َ ش َ ] (اِخ ) مملکت حبشستان . حبش . مملکت سیاهان . کشور سیاهان . حبشستان . آبی سینی . اتیوپی . کشور بزرگی است در خاور آفریقا، واقع در باختر باب