ذوالکعبلغتنامه دهخداذوالکعب . [ ذُل ْ ک َ ] (اِخ ) لقب نعمان بن عمیربن ثعلبةبن سعد الاسعد. و کان شریفا. ذکره الحاربی . (از حاشیه ٔ المرصع خطی ). || لقب نعیم بن سویدبن خالدبن عبادبن
ذوالکعباتلغتنامه دهخداذوالکعبات . [ ذُل ْ ک َ ] (اِخ ) بتی یا خانه ای بنو ربیعة را که مطاف آنان بود.
ذوالعبرةلغتنامه دهخداذوالعبرة. [ ذُل ْ ع ُ رَ] (اِخ ) لقب ربیعةبن جریش است . ابن اثیر در المرصع گوید: لقب ربیعةبن الجریش بن کعب بن ربیعةبن عامربن صعصعة. و العبرة خرزة کان یلبسها بمن
ذوالکلبلغتنامه دهخداذوالکلب . [ ذُل ْ ک َ ] (اِخ ) شاعری است و در معجم البلدان یاقوت ذیل (ضریحة) آرد: موضعی است در شعر عمرو ذی الکلب الهذلی :فلست لحاصن ان لم ترونی ببطن ضریحة ذات ا
ذوالکعباتلغتنامه دهخداذوالکعبات . [ ذُل ْ ک َ ] (اِخ ) بتی یا خانه ای بنو ربیعة را که مطاف آنان بود.
بتلغتنامه دهخدابت . [ ب ُ ] (اِ)آن تندیس که به صور گوناگون سازند و بجای خدای پرستش کنند. مجسمه که برای پرستش ساخته میشود. (فرهنگ نظام ). وَثَن . (منتهی الارب ). صنم . (ترجمان
ذوالعبرةلغتنامه دهخداذوالعبرة. [ ذُل ْ ع ُ رَ] (اِخ ) لقب ربیعةبن جریش است . ابن اثیر در المرصع گوید: لقب ربیعةبن الجریش بن کعب بن ربیعةبن عامربن صعصعة. و العبرة خرزة کان یلبسها بمن
ذوالکلبلغتنامه دهخداذوالکلب . [ ذُل ْ ک َ ] (اِخ ) شاعری است و در معجم البلدان یاقوت ذیل (ضریحة) آرد: موضعی است در شعر عمرو ذی الکلب الهذلی :فلست لحاصن ان لم ترونی ببطن ضریحة ذات ا