ذوالنجللغتنامه دهخداذوالنجل . [ ذُن ْ ن ُ ] (اِخ ) قریه ایست در راه کوفه بمکه و بدانجا آبی شور است . (المرصع).
ذوالحلةلغتنامه دهخداذوالحلة. [ ذُل ْ ح ُل ْ ل َ ] (اِخ ) عوف بن حارث بن عبد مناف . رجوع به عوف ... شود.
ذوالسبلةلغتنامه دهخداذوالسبلة. [ ذُس ْ س َ ب َ ل َ ] (اِخ ) لقب خالدبن عوف بن فضلة که از رئیسان عرب است . (منتهی الارب ).
ذوالخلاللغتنامه دهخداذوالخلال . [ ذُل ْ خ ِ ] (اِخ ) لقب ابی بکربن ابی قحافة رضی اﷲ عنه است و خلال عبای پلاسین باشد که عرب به جای پیراهن و پایجامه و جبه پوشیدندی و این لقب آنگاه بدو
عیسیلغتنامه دهخداعیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن مریم . عیسی ̍ پیغامبر علیه السلام ، ملقب به روح اﷲ. از پیامبران بزرگ است . کلمه ٔ عیسی لغت عبرانی یا سریانی است و اسم وی مسیح است .(از
ذوالنجللغتنامه دهخداذوالنجل . [ ذُن ْ ن ُ ] (اِخ ) قریه ایست در راه کوفه بمکه و بدانجا آبی شور است . (المرصع).
ذوالحلةلغتنامه دهخداذوالحلة. [ ذُل ْ ح ُل ْ ل َ ] (اِخ ) عوف بن حارث بن عبد مناف . رجوع به عوف ... شود.
ذوالسبلةلغتنامه دهخداذوالسبلة. [ ذُس ْ س َ ب َ ل َ ] (اِخ ) لقب خالدبن عوف بن فضلة که از رئیسان عرب است . (منتهی الارب ).