ذوالمنلغتنامه دهخداذوالمن . [ ذُل ْ م َن ن ] (ع ص مرکب ) خداوند منتهای بسیار. (دهار). عطابخش .منان . منعم . نامی از نامهای خدای تعالی : حج بکن و کام دل بخواه از اینروکآنچه بخواهی
ذوالمن و الطوللغتنامه دهخداذوالمن و الطول . [ ذُل ْ م َن ْ ن ِ وَطْ طَ ] (ع ص مرکب ) رجوع به ذوالطول و المن شود.
ذوالمنارلغتنامه دهخداذوالمنار. [ ذُل ْ م ِ ] (اِخ ) لقب ابرهةبن تبعبن رائس . یکی از ملوک یمن . گویند از آنرو بدو ذوالمنار گفتند که او نخستین کس بود که برای راهنمائی کاروانیان در راه
ذوالمناقبلغتنامه دهخداذوالمناقب . [ ذُل ْ م َ ق ِ ] (اِخ ) حسین بن موسی الابرش الحسینی العلوی الطالبی . والد الشریفین الرضی و المرتضی . وی نقابت علویین داشت و به سال 354 هَ . ق . اما
ذوالمناقبلغتنامه دهخداذوالمناقب . [ ذُل ْ م َ ق ِ ] (اِخ ) لقب فرخان بزرگ اسپهدبن دابویةبن جیل گاوباره . وی پس از پدر بتخت سلطنت طبرستان و گیلان نشست و ابواب عدل بر روی خلایق گشاده د
ذوالمناقبلغتنامه دهخداذوالمناقب . [ ذُل ْ م َ ق ِ ] (اِخ ) لقب محمدبن الطاهربن علی بن زین العابدین بن حسین بن علی بن ابیطالب علیهم السلام . مکنی به ابی الحسن . رجوع به محمد... شود.
ذوالمن و الطوللغتنامه دهخداذوالمن و الطول . [ ذُل ْ م َن ْ ن ِ وَطْ طَ ] (ع ص مرکب ) رجوع به ذوالطول و المن شود.
ذوالمنارلغتنامه دهخداذوالمنار. [ ذُل ْ م ِ ] (اِخ ) لقب ابرهةبن تبعبن رائس . یکی از ملوک یمن . گویند از آنرو بدو ذوالمنار گفتند که او نخستین کس بود که برای راهنمائی کاروانیان در راه
ذوالمناقبلغتنامه دهخداذوالمناقب . [ ذُل ْ م َ ق ِ ] (اِخ ) حسین بن موسی الابرش الحسینی العلوی الطالبی . والد الشریفین الرضی و المرتضی . وی نقابت علویین داشت و به سال 354 هَ . ق . اما
ذوالمناقبلغتنامه دهخداذوالمناقب . [ ذُل ْ م َ ق ِ ] (اِخ ) لقب فرخان بزرگ اسپهدبن دابویةبن جیل گاوباره . وی پس از پدر بتخت سلطنت طبرستان و گیلان نشست و ابواب عدل بر روی خلایق گشاده د