ذوالشعرلغتنامه دهخداذوالشعر. [ ذُش ْ ش َ ] (اِخ ) در حاشیه ٔ المرصع بنقل از ابن الکلبی آمده است : لقب حمزةبن ایفعبن زبیب بن شراحیل بن ربیعة یکی از شرفاء.
ذوالشقرلغتنامه دهخداذوالشقر. [ ذُش ْ ش َ ق َ ] (اِخ ) صفوان . وی در غزوه ٔ بنی المصطلق حامل لوای مشرکین بود. (المرصع).
ذوالشراءلغتنامه دهخداذوالشراء. [ ذُش ْ ش َ ] (اِخ ) نام بتی بنودوس را. || نام بتی بنوالحارث ابن یشکر ازد را. (المرصع). و دیگر لغویین ذوالشری ، بالمقصورة آورده اند.
ذوالشرطلغتنامه دهخداذوالشرط. [ ذُش ْ ش َ ] (اِخ ) لقب است عدی ّبن جبلة را. و ازآن این لقب بوی داده اند که با قوم خود شرط کرد که هیچ مرده را تا او جای قبر نشان نکند بخاک نسپارند.
ذوالشرفاتلغتنامه دهخداذوالشرفات . [ ذُش ْ ش ُ رُ ] (اِخ ) (قصر...) صاحب مجمل التواریخ والقصص گوید: ذکر ایشان که در این عهد بر دیار عرب فرمان دادند. حمزه ٔ اصفهانی در تاریخ گوید که چن
ذوالشقرلغتنامه دهخداذوالشقر. [ ذُش ْ ش َ ق َ ] (اِخ ) صفوان . وی در غزوه ٔ بنی المصطلق حامل لوای مشرکین بود. (المرصع).
ذوالشراءلغتنامه دهخداذوالشراء. [ ذُش ْ ش َ ] (اِخ ) نام بتی بنودوس را. || نام بتی بنوالحارث ابن یشکر ازد را. (المرصع). و دیگر لغویین ذوالشری ، بالمقصورة آورده اند.
ذوالشرطلغتنامه دهخداذوالشرط. [ ذُش ْ ش َ ] (اِخ ) لقب است عدی ّبن جبلة را. و ازآن این لقب بوی داده اند که با قوم خود شرط کرد که هیچ مرده را تا او جای قبر نشان نکند بخاک نسپارند.
ذوالشرفاتلغتنامه دهخداذوالشرفات . [ ذُش ْ ش ُ رُ ] (اِخ ) (قصر...) صاحب مجمل التواریخ والقصص گوید: ذکر ایشان که در این عهد بر دیار عرب فرمان دادند. حمزه ٔ اصفهانی در تاریخ گوید که چن