ذوالخمارلغتنامه دهخداذوالخمار. [ ذُل ْ خ ِ ] (اِخ ) لقب اسب زبیربن عوام است که در جنگ جمل بر آن نشسته بود. و نام اسپ مالک بن نویره ٔ یربوعی است .
ذوالخمارلغتنامه دهخداذوالخمار. [ ذُل ْ خ ِ ] (اِخ ) لقب سبیع ابن الحارث یا احمربن الحارث هوازنی یکی از شجعان عرب به روز حنین در زمره ٔ مشرکین . و ابن الأثیر نام او را سبیعبن حارث ه
ذوالخمارلغتنامه دهخداذوالخمار. [ ذُل ْ خ ِ ] (اِخ ) لقب عمروبن عبدود عامری یکی از شجعان عرب که به روز خندق بدست امیرالمؤمنین علی علیه السلام کشته شد : گه یزدجرد مال و گهی ذوالخمار
ذوالخمارلغتنامه دهخداذوالخمار. [ ذُل ْخ ِ ] (اِخ ) لقب عوف بن ربیعبن ذی الرّمحین خدمی است از آن روی که در جنگ جمل معجر زن خود پوشیده و به کارزار درآمد و بسیار کسان را به نیزه بزد تا
ذوالاَّثارلغتنامه دهخداذوالاَّثار. [ ذُل ْ ] (اِخ ) لقب اسودنهشلی شاعر عرب است . و از آن روی این لقب بدو دادند که هرگاه قومی را هجا گفتی در ایشان آثار خود بر جای گذاشتی . و شعر وی در
ذوالخمارلغتنامه دهخداذوالخمار. [ ذُل ْ خ ِ ] (اِخ ) لقب اسب زبیربن عوام است که در جنگ جمل بر آن نشسته بود. و نام اسپ مالک بن نویره ٔ یربوعی است .
ذوالخمارلغتنامه دهخداذوالخمار. [ ذُل ْ خ ِ ] (اِخ ) لقب سبیع ابن الحارث یا احمربن الحارث هوازنی یکی از شجعان عرب به روز حنین در زمره ٔ مشرکین . و ابن الأثیر نام او را سبیعبن حارث ه
ذوالخمارلغتنامه دهخداذوالخمار. [ ذُل ْ خ ِ ] (اِخ ) لقب عمروبن عبدود عامری یکی از شجعان عرب که به روز خندق بدست امیرالمؤمنین علی علیه السلام کشته شد : گه یزدجرد مال و گهی ذوالخمار
ذوالخمارلغتنامه دهخداذوالخمار. [ ذُل ْخ ِ ] (اِخ ) لقب عوف بن ربیعبن ذی الرّمحین خدمی است از آن روی که در جنگ جمل معجر زن خود پوشیده و به کارزار درآمد و بسیار کسان را به نیزه بزد تا
سبیعلغتنامه دهخداسبیع. [س ُ ب َ ] (اِخ ) ابن الحارث ملقب به ذوالخمار. یکی ازبزرگان ثقیف است . به او احمربن حارث نیز گفته میشده است . رجوع به امتاع الاسماع ص 401 و ذوالخمار شود.