ذوالحیاتلغتنامه دهخداذوالحیات . [ ذُل ْ ح َی ْ یا ] (اِخ ) نام شمشیر حارث بن ظالم . شاعر گوید : علوت بذوالحیّات مفرق راسه و هل یرکب المکروه الاّ الاُکارم .و کان علی السیف تماثیل الح
ذوالنشأتینلغتنامه دهخداذوالنشأتین . [ ذُن ْ ن َ اءَ ت َ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) جانور که هم در خشکی و هم در آب زید. ذوحیاتین .
غوکلغتنامه دهخداغوک . (اِ) جانوری است که در آب و زمین نمناک میماند، بعربی ضِفدِع (ضَفدَع ) گویند. (آنندراج ). حیوان کوچکی ذوالحیاتین که وزغ و چغر وچغز نیز گویند و به ترکی قرباغ
ذوالنشأتینلغتنامه دهخداذوالنشأتین . [ ذُن ْ ن َ اءَ ت َ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) جانور که هم در خشکی و هم در آب زید. ذوحیاتین .
ذوالبیانینلغتنامه دهخداذوالبیانین . [ ذُل ْ ب َ ن َ ] (اِخ ) لقب بدیعالزمان حسین بن ابراهیم نطنزی . معروف به ادیب نطنزی . و کنیت اوابوعبداﷲ است . او شاعر و ادیبی نیکوسخن است در دو زبا