ذوالجناحیةلغتنامه دهخداذوالجناحیة. [ ذُل ْ ج َ حی ی َ ] (اِخ ) اصحاب عبداﷲبن معاویةبن عبداللةبن جعفر، پیشوای فرقه ٔ جناحیة. رجوع به جناحیة شود.
ذوالجناحینلغتنامه دهخداذوالجناحین . [ ذُل ْ ج َ ح َ ] (اِخ ) لقب جعفربن ابیطالب رضی اﷲ عنه برادر علی بن ابیطالب علیهماالسلام . او در غزوه ٔ موته رایت مسلمانان داشت و با مشرکین قتال کر
ذوالجناحلغتنامه دهخداذوالجناح . [ ذُل ْ ج َ ] (اِخ ) شمربن حسان . (مجمل التواریخ و القصص ). و طبری او را سمربن تبعبن تبان برادر حسان گفته است . تبعبن تبان .... وجه ابنه حسّان الی ال
ذوالجناحلغتنامه دهخداذوالجناح . [ ذُل ْ ج َ ] (اِخ ) نام اسپ حسین بن علی بن ابیطالب علیهم السلام . و به یوم الطف حضرت او علیه السلام بر این اسپ برنشسته بود.
ذوالجناحلغتنامه دهخداذوالجناح . [ ذُل ْ ج َ / ج ُ ] (اِخ ) لقب شمربن لهیعة حمیری است . و صاحب مجمل التواریخ در باب خامس از (ابواب تواریخ و اختلاف که اندر آن رود) نسب او را ذوالجناح
ذوالجناحفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. اسبی که حضرت امام حسین در کربلا بر آن سوار میشد.۲. (صفت) [قدیمی] صاحب بال؛ بالدار.
ذوالجناحینلغتنامه دهخداذوالجناحین . [ ذُل ْ ج َ ح َ ] (اِخ ) لقب جعفربن ابیطالب رضی اﷲ عنه برادر علی بن ابیطالب علیهماالسلام . او در غزوه ٔ موته رایت مسلمانان داشت و با مشرکین قتال کر
جناحیةلغتنامه دهخداجناحیة. [ ج َ حی ی َ ] (اِخ ) گروهی از غُلات شیعه . (از اقرب الموارد). آنان اصحاب عبداﷲبن معاویةبن عبداﷲبن جعفر ذوالجناحین بودند و عقیده به تناسخ ارواح داشتند و
چرخ ریسکلغتنامه دهخداچرخ ریسک . [ چ َ س َ ] (اِ مرکب ) جانوری است شبیه به ملخ و کوچکتر از او و بالهای او در زیر کاسه ٔ پشت او میباشد و پیوسته فریاد میکند خصوصاً شبها بیشتر. (برهان )
ذواجنحةلغتنامه دهخداذواجنحة. [ اَ ن ِ ح َ ] (ع اِ مرکب ) فرشته . ملک : ذواجنحه لشکر جناحت قلب فقرا بود سپاهت . سلمان ساوجی .|| (اِخ ) ذواجنحه یا ذوالجناحین ، لقب جعفربن ابیطالب که
زانهلغتنامه دهخدازانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) جانوری است سیاه رنگ و پردار که بیشتر در حمامها متکون شود، و بانگ طولانی کند و بعضی گویند زانه خنفسا است که سرگین گردانک باشد. (برهان ق