ذوادلغتنامه دهخداذواد. [ ذَوْ وا ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن الحسین البصری . ذکره ابن مندة فی تاریخ اصبهان .
ذوادلغتنامه دهخداذواد. [ ذَوْ وا ] (اِخ ) ابن المبارک . له ذکر. حکی عنه العباس الشکلی . (تاج العروس ).
ذؤابلغتنامه دهخداذؤاب . [ ذُ آ ب ] (اِخ ) ابن ربیعة الاسدی یکی از شجعان عرب قاتل عتیبةبن الحرث بن شهاب الیربوعی . (عقدالفرید ص 100 و ص 101. و البیان والتبیین جزء ص 16 و ص 19).
ذؤابلغتنامه دهخداذؤاب . [ ذُ آب ] (اِخ ) ابن اسمأبن زیدبن قارب . یکی از شجعان که در یوم الصلحا جنگ میان هوازن و عطفان بدست درید کشته شد. (عقدالفرید جزء 6 ص 37).
ذؤافلغتنامه دهخداذؤاف . [ ذُ آ ] (ع اِ) سرعت موت . || موت شتاب و زودکشنده . مرگ ناگهان . || زهر هلاهل و در جای کشنده .
ذومرحبلغتنامه دهخداذومرحب . [ م َ ح َ ] (اِخ ) القیل الحضرمی . یکی از اذواء و اقیال که شمشیری معروف داشته است بنام ذواد.
جرجانیلغتنامه دهخداجرجانی . [ ج ُ ] (اِخ ) سهل بن عبدالکریم بن محمد. راوی بود. وی از ربیعبن بدر و ذوادبن علیه و ابوعوانه روایت کرد و احمدبن آدم غندر و عماربن رجاء از او روایت دارن
ذائدلغتنامه دهخداذائد. [ ءِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از ذَود. سائق . راننده . دورکننده . ج ، ذَاءِدَة، ذُوَّد، ذُوّاد: رجل ذائد؛ مردی حامی حقیقت و دفّاع از عرض خویش . || نام اسبی از ن
ذؤابلغتنامه دهخداذؤاب . [ ذُ آ ب ] (اِخ ) ابن ربیعة الاسدی یکی از شجعان عرب قاتل عتیبةبن الحرث بن شهاب الیربوعی . (عقدالفرید ص 100 و ص 101. و البیان والتبیین جزء ص 16 و ص 19).