ضهزلغتنامه دهخداضهز. [ض َ ] (ع مص ) نیک کوفتن کسی را. سخت پاسپر کردن چیزی را. || آرمیدن با زن . || به پیش دهان گزیدن ِ ستور کسی یا چیزی را. (منتهی الارب ).
ذأذاءلغتنامه دهخداذأذاء. [ ذَءْ ] (ع مص ) بازداشتن . نهی کردن . منع کردن . || دست اندازان رفتن . ذَأذَاءةً، ذَاءْذاءً، تَذَاءْذَاَ.
ذبذبلغتنامه دهخداذبذب . [ ذَ ذَ ] (ع اِ) شرم مرد. ذبذبة. نره . عورت مرد. فرج و ذکر. (دهار). || دفع. نگاهداشت .
ذاذیلغتنامه دهخداذاذی . [ ذی ی ] (ع اِ) نباتی است با خوشه ٔ دراز (جاء علی النسب ، ای بیاء مشدّده و لیس بِنسب ). رجوع به دادی شود.
ذاذیخلغتنامه دهخداذاذیخ . (اِخ ) قریه ای است از اعمال حلب نزدیک سرمین . و بدانجا سیف الدوله را با یونس مؤنسی وقعه ای است .
ذأذاءلغتنامه دهخداذأذاء. [ ذَءْ ] (ع مص ) بازداشتن . نهی کردن . منع کردن . || دست اندازان رفتن . ذَأذَاءةً، ذَاءْذاءً، تَذَاءْذَاَ.
ذبذبلغتنامه دهخداذبذب . [ ذَ ذَ ] (ع اِ) شرم مرد. ذبذبة. نره . عورت مرد. فرج و ذکر. (دهار). || دفع. نگاهداشت .
ذاذیلغتنامه دهخداذاذی . [ ذی ی ] (ع اِ) نباتی است با خوشه ٔ دراز (جاء علی النسب ، ای بیاء مشدّده و لیس بِنسب ). رجوع به دادی شود.
ذاذیخلغتنامه دهخداذاذیخ . (اِخ ) قریه ای است از اعمال حلب نزدیک سرمین . و بدانجا سیف الدوله را با یونس مؤنسی وقعه ای است .