ذهابدیکشنری عربی به فارسیرفتن , پيشرفت , وضع زمين , مسير , جريان , وضع جاده , زمين جاده , پهناي پله , گام , عزيمت , مشي زندگي , رايج , عازم , جاري , معمول , موجود
ذهابلغتنامه دهخداذهاب . [ ذَ ] (اِخ ) نام قبیله ای از عرب . || نام جنگی از جنگهای قبیله ٔ بنی عامر از عرب و به این معنی بکسر هم آمده است . (مجمع الامثال میدانی ).
ذهابلغتنامه دهخداذهاب . [ ذَ ] (ع مص ) ذهوب . مذهب . رفتن . برفتن . شدن . بشدن . (تاج المصادر بیهقی ). گذشتن . بگذشتن . گذشت . گذر. مقابل مجی ٔ. آمدن . و مقابل ایاب . بازگشتن :
ذهابلغتنامه دهخداذهاب . [ ذَهَ ها ] (اِخ ) لقب عمروبن جندل بن سلمة یا لقب مالک بن جندل شاعر عرب است .
زهابلغتنامه دهخدازهاب . [ ] (اِخ ) نام رودی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رود زابات (زهاب کنونی ). (تاریخ ایران باستان ج 2 ص 1048). رجوع به همین کتاب ج 1 ص 144 و ج 2 ص 1094و 1392
ذهاب و قصرلغتنامه دهخداذهاب و قصر. [ ] (اِخ ) بلوکی از کرمانشاهان که حد شمالی آن کردستان و شرقی کرند و جنوبی لرستان و غربی عراق است . آب و هوای آن گرم و کم ارتفاع باشد. مرکز آن قصر. و