ذمةلغتنامه دهخداذمة. [ ذَ م َ ] (ع مص ) (شاید معرب از دمه ٔ فارسی ) سخت شدن گرما. سخت شدن گرما بر مرد.
ذمةلغتنامه دهخداذمة. [ ذَم ْ م َ ] (ع ص ، اِ) بئرٌ ذَمَّة؛ چاه اندک آب . (مهذب الاسماء). چاه کم آب . || چاه بسیارآب . چاه پرآب . (از اضداد است ). ج ، ذِمام .
ذمةلغتنامه دهخداذمة. [ ذِم ْ م َ ] (ع اِ) کفالت . ذِمامَت . دَمامَت . || عهد. پیمان . (ادیب نطنزی ). اِل . امان : به امان پناهید و زنهار طلبید و در ذمت عنایت و رعایت حاجب آلتون
ضمةلغتنامه دهخداضمة. [ ض َم ْ م َ ] (ع اِ) گروه اسپان رهان و اسپان که جهت گرو جمع کنند. (منتهی الارب ). || ضم . پیش (یکی از حرکات ثلاث )، و صورت آن در کتابت اینست «»، و تلفظ آن
ذِمَّةًفرهنگ واژگان قرآنعهد وپيمان (دراصل از ذِمام و ذمّ به معني توبيخ و مذمتي است که متوجه انسان در برابر عهدشکنياش ميشود، مي باشد )
ذمهلغتنامه دهخداذمه . [ ذَ م َه ْ ] (ع مص ) دمه . ذَمِه َ الحَرﱡ؛ سخت شد گرما. || ذَمِه الرّجل بالحرّ؛ سخت شد گرما بر مرد.
ذمهفرهنگ انتشارات معین(ذِ مِّ) [ ع . ذمة ] (اِ.) 1 - کفالت ، ضمانت . 2 - عهد، پیمان . ؛ اهل ~ اهل کتاب از زرتشتیان ، یهودیان و ترسایان که در سرزمین مسلمان زندگی کنند (با شروط ذمه )
ذمهلغتنامه دهخداذمه . [ ذَ م َه ْ ] (ع مص ) دمه . ذَمِه َ الحَرﱡ؛ سخت شد گرما. || ذَمِه الرّجل بالحرّ؛ سخت شد گرما بر مرد.
ذمهفرهنگ انتشارات معین(ذِ مِّ) [ ع . ذمة ] (اِ.) 1 - کفالت ، ضمانت . 2 - عهد، پیمان . ؛ اهل ~ اهل کتاب از زرتشتیان ، یهودیان و ترسایان که در سرزمین مسلمان زندگی کنند (با شروط ذمه )
تمسک ذمهلغتنامه دهخداتمسک ذمه . [ ت َ م َس ْ س ُ ک ِ ذِم ْ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سند ذمه . (ناظم الاطباء).