ذِلَّةٌفرهنگ واژگان قرآنذلت -خواري - کوچکي - ناتواني(ذلت در اصل لغت به معناي چيزي است که دستيابي بدان آسان است ، حال چه دستيابي محقق و چه فرضي)
مذلةلغتنامه دهخدامذلة. [ م َ ذَل ْ ل َ ] (ع مص ) خوار شدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 87). خوار گردیدن . (منتهی الارب ). ذل . ذلالة. ذلة. وتد. (متن اللغة). رجوع به مذلت شود.- عیر
مذلتلغتنامه دهخدامذلت . [ م َ ذَل ْ ل َ ] (از ع اِمص ) ذل . ذلالت . ذلة. خوار شدن . (غیاث اللغات ). مذلة. رجوع به مذلة شود. || (اِمص ) خواری . ذلت . ذل . هوان . مقابل عزت : هر ک
رهقلغتنامه دهخدارهق . [ رَ هََ ] (ع مص ) فروپوشیدن چیزی را قوله تعالی :و لایرهق وجوههم قتر ولا ذلة . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). فروپوشیدن . (از غیاث اللغات )
ابومزاحملغتنامه دهخداابومزاحم .[ اَ م ُ ح ِ ] (اِخ ) شیرازی . یکی از بزرگان شیوخ تصوف مائه ٔ سوم ، معاصر هارون و مأمون و معتصم و واثق ومتوکل خلفای عباسی است . او را با جنید و شبلی
غضاضةلغتنامه دهخداغضاضة. [ غ َ ض َ ] (ع مص ) غضاضة کسی ؛ تازه روی گردیدن او. (منتهی الارب ) (آنندراج ). غضاضة شباب ؛ طراوت و تری و تازگی و جوانی . (از قطر المحیط). تازه شدن . (مج