ذخیلغتنامه دهخداذخی . [ ذَخ ْی ْ ](ع مص ) واخیده شدن پشم به کمان ندّافی . (منتهی الارب ). محلوج شدن پشم با کمان حلاّج . || شتابی کردن . (منتهی الارب ). || ذَختهم الرّیح ؛ رسید
ذرخشلغتنامه دهخداذرخش . [ ذُ رَ / ذُ رُ / ذَ رَ / ذَ رُ ] (اِ) بر وزن و معنی درخش است که برق و تابیدن و روشنی باشد. (برهان قاطع). و در لغت نامه ٔ اسدی آمده است ، ذرخش برق است و
ذخیلغتنامه دهخداذخی . [ ذَخ ْی ْ ](ع مص ) واخیده شدن پشم به کمان ندّافی . (منتهی الارب ). محلوج شدن پشم با کمان حلاّج . || شتابی کردن . (منتهی الارب ). || ذَختهم الرّیح ؛ رسید
ذرخشلغتنامه دهخداذرخش . [ ذُ رَ / ذُ رُ / ذَ رَ / ذَ رُ ] (اِ) بر وزن و معنی درخش است که برق و تابیدن و روشنی باشد. (برهان قاطع). و در لغت نامه ٔ اسدی آمده است ، ذرخش برق است و
ذوخشبلغتنامه دهخداذوخشب . [ خ ُ ش ُ ] (اِخ ) وادیی است بیک شبه راه مدینة و نام او در حدیث و مغازی بسیار آمده است : و ذاخشب من آخر اللیل قلبت و تبغی به لیلی علی غیر موعد.(کثیر شاع
ذرولغتنامه دهخداذرو. [ ذَرْوْ ] (ع مص ) پرانیدن . || بردن . || ذرو ریح شی ٔ را؛ برداشتن باد آنرا. دامیدن . (تاج المصادر بیهقی ). || پریدن . || رفتن . پریدن و رفتن چیزی خود بخود
ظهیرالدینلغتنامه دهخداظهیرالدین . [ ظَ رُدْ دی ] (اِخ ) ابوالحسن علی بن الامام ابوالقاسم زیدبن محمدبن الحسین البیهقی . او یکی از علمای مشهور قرن ششم هجری است ، و در حدود سنه ٔ 490 هَ