لغتنامه دهخدا
ذعلوق . [ ذُ ] (ع اِ) تره ای است تیزبوی همچون گندنا. و محمودبن عمر ربنجنی گوید طرخون . || مرغکی است . || نوعی از سماروغ . یعنی قسمی از کماة. || (ص ) کودک چالاک تیزفهم سبک روح . || (صوت ) ذعلوق دهلوق ، کلمه ای است که میش را به دوشیدن خوانند. || گوسفند سبک جثه ٔ تنگ دهان (؟). |