ایالتلغتنامه دهخداایالت .[ ل َ ] (ع اِ) جایی که دارای چندین حاکم نشین و ولایت باشد مانند ایالت آذربایجان که دارای چندین ولایت و حاکم نشین است از قبیل خوی و ارومیه و سلماس و اردبی
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) نهرجوری . شاعر عروضی مکنی به أبواحد. او را در عروض تصانیفی است و وی بدانش عروض عارف و حاذق است و در آن علم در مرتبت ابوالحسن عروضی و عم
رجبلغتنامه دهخدارجب . [ رَ ج َ ] (ع اِ) ماه هفتم از سال تازیان ، و آن رارجب مضر هم گویند لأنهم کانوا اشد تعظیماً له . ج ، اَرجاب ، اَرْجُب ، رِجاب ، رُجوب ، رَجَبات . (از منته
علی حکمیلغتنامه دهخداعلی حکمی . [ ع َ ی ِ ح َ ک َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابی بکربن ابراهیم بن ابی القاسم بن عمربن احمدبن ابراهیم بن محمدبن عیسی بن مطیر حکمی یمنی شافعی ، مشهور به ابن م
ابوعلیلغتنامه دهخداابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) حسن بن محمدبن دقاق نیشابوری معروف به ابوعلی دقاق . صاحب تذکرةالاولیاء گوید: او امام وقت بود و شیخ عهد و در احادیث و تفسیر و بیان و تق