ذأیلغتنامه دهخداذأی . [ ذَءْی ْ ] (ع مص ) ذأو. ذأی ابل ِ؛ راندن و دور کردن شتران را. || ذأی بقَل ؛ پژمریدن تره . پلاسیدن سبزی . || ذأی مراءة؛ آرمیدن با او.
badدیکشنری انگلیسی به فارسیبد، خراب، مضر، زشت، نامساعد، فاسد، شوم، بد اخلاق، شریر، بدکار، لاوصول، بی اعتبار، نا صحیح، زیان اور، بد خو، سرهم بند، مهمل
ذأیلغتنامه دهخداذأی . [ ذَءْی ْ ] (ع مص ) ذأو. ذأی ابل ِ؛ راندن و دور کردن شتران را. || ذأی بقَل ؛ پژمریدن تره . پلاسیدن سبزی . || ذأی مراءة؛ آرمیدن با او.
ذایعلغتنامه دهخداذایع. [ ی ِ ](ع ص ) نعت فاعلی مذکر از ذیوع . آشکار. آشکارشده . فاش کرده . فاش شده . شایع. پیدا. ظاهر. مُنتشر. مستفیض .