ذوالذکرلغتنامه دهخداذوالذکر.[ ذُذْ ذِ ] (ع ص مرکب ) ذِکّیر. آنکه ذاکره ٔ قوی دارد. || شریف . رفیع. بلندمرتبت : و القرآن ذی الذکر. الاَّیة (قرآن 1/38)؛ ای ذوالعظمة و الشّرف .
حذلغتنامه دهخداحذ.[ ح َذذ ] (ع مص ) بریدن از بیخ . (منتهی الارب ). بریدن . (تاج المصادر بیهقی ). || به سرعت رفتن . || (اصطلاح عروض ) تهانوی گوید: نزد عروضیان سقوط وتد مجموع از
ذوالذئبینلغتنامه دهخداذوالذئبین . [ ذُذْ ذِءْ ب َ ] (اِخ ) نام موضعی است و نابغه ٔجعدی گوید: انا مت بذی الذئبین فی الصیف جؤذَراً.
ذوالذراعینلغتنامه دهخداذوالذراعین . [ ذُذْ ذِ ع َ ] (اِخ ) المُنبهِر مالک بن الحرث تیم اﷲبن ثعلبة الحصن بن عکابة. شاعری است از عرب .