ذخیلغتنامه دهخداذخی . [ ذَخ ْی ْ ](ع مص ) واخیده شدن پشم به کمان ندّافی . (منتهی الارب ). محلوج شدن پشم با کمان حلاّج . || شتابی کردن . (منتهی الارب ). || ذَختهم الرّیح ؛ رسید
ذخیرلغتنامه دهخداذخیر. [ ذُ خ َ ] (اِخ ) بطنی است از صدف و ابن الکلبی گوید او ذُخیربن غسان بن جذام بن الصدف است . (از انساب سمعانی ). و صاحب تاج العروس بجای ذخیربن غسان ذخیربن ش
bodyدیکشنری انگلیسی به فارسیبدن، بدنه، اندام، جسم، لاشه، جسد، تن، تنه، پیکر، جرم، بالاتنه، اطاق ماشین، جرم سماوی، دارای جسم کردن
ذخیلغتنامه دهخداذخی . [ ذَخ ْی ْ ](ع مص ) واخیده شدن پشم به کمان ندّافی . (منتهی الارب ). محلوج شدن پشم با کمان حلاّج . || شتابی کردن . (منتهی الارب ). || ذَختهم الرّیح ؛ رسید
ذخیرلغتنامه دهخداذخیر. [ ذُ خ َ ] (اِخ ) بطنی است از صدف و ابن الکلبی گوید او ذُخیربن غسان بن جذام بن الصدف است . (از انساب سمعانی ). و صاحب تاج العروس بجای ذخیربن غسان ذخیربن ش
ذخیریلغتنامه دهخداذخیری . [ ذُ خ َ ری ی ] (ص نسبی ) منسوب به ذُخیر، بَطنی از صدف . رجوع به ذُخَیر شود.