ذخیرةلغتنامه دهخداذخیرة. [ ذَ رَ ] (اِخ ) نام موضعی است ونوعی از خرما را بدانجا نسبت دهند. (مراصدالاطلاع ).
ذخیرةلغتنامه دهخداذخیرة. [ ذَ رَ ] (ع اِ) الفغده . چیز الفنجیده . پستا. نهاده . برنهاده .یخنی . بئرة. بؤرة. بئیرة. پس انداز. پس اوکند. پس افت . پس افکند. ذُخر. پس انداز. اندوخته . پستائی . چیز نهان کرده . آنچه نگاهداشته شود برای روزی . آن چیز که نگاهداشته شود که وقتی بکار آید. یخنی نهان کرده
ذخیرهفرهنگ فارسی عمیدهر چیزی که برای روز مبادا نگه دارند؛ آنچه آماده سازند برای وقت حاجت؛ پسانداز؛ اندوخته؛ ستنج.
ذخیرهشدهstoredواژههای مصوب فرهنگستانویژگی هر داده یا اطلاعاتی که در حافظه انباشته شده باشد متـ . ذخیره 3
ذخیرهفرهنگ فارسی عمیدهر چیزی که برای روز مبادا نگه دارند؛ آنچه آماده سازند برای وقت حاجت؛ پسانداز؛ اندوخته؛ ستنج.
ذخیرهreserve1واژههای مصوب فرهنگستانآن مقدار از منابع که برای کاربری آینده ذخیره یا کنار گذاشته میشود متـ . اندوخته
ذخیرهدیکشنری فارسی به انگلیسیbackup, supply, reserved, reserves, reservoir, standby, stockpile, store
ذخیرهفرهنگ فارسی عمیدهر چیزی که برای روز مبادا نگه دارند؛ آنچه آماده سازند برای وقت حاجت؛ پسانداز؛ اندوخته؛ ستنج.
درخت ذخیرهreserve treeواژههای مصوب فرهنگستانگونهدرختی در اندازة تیرک یا بزرگتر که بهصورت پراکنده یا گروهی پس از مرحلة زادآوری بیشه یا جنگل حفظ میشود متـ . درخت اندوخته
بذر ذخیرهseed stockواژههای مصوب فرهنگستانبذر یا غده یا ریشهای که برای کاشت ذخیره میشود و منبعی از ژرمپلاسم (germplasm) برای حفظ و تکثیر بذر رقمهای زراعی یا رگههای ژنی است
بیشذخیرهoverbooking, oversaleواژههای مصوب فرهنگستانذخیرۀ جا بیش از ظرفیت یک پرواز برای جبران عدم حضور مسافر یا ذخیرهسازیهای مکرر