ذخیلغتنامه دهخداذخی . [ ذَخ ْی ْ ](ع مص ) واخیده شدن پشم به کمان ندّافی . (منتهی الارب ). محلوج شدن پشم با کمان حلاّج . || شتابی کردن . (منتهی الارب ). || ذَختهم الرّیح ؛ رسید
ذخیرلغتنامه دهخداذخیر. [ ذُ خ َ ] (اِخ ) بطنی است از صدف و ابن الکلبی گوید او ذُخیربن غسان بن جذام بن الصدف است . (از انساب سمعانی ). و صاحب تاج العروس بجای ذخیربن غسان ذخیربن ش
ذیخلغتنامه دهخداذیخ . (ع اِ) گرگ . ذئب . || مرد دلیر. || اسپ نجیب نیکورفتار. || بزرگی . || بزرگسالی . || نام ستاره ای است سرخرنگ . || خوشه . || ذکر الضباع ؛ کفتار نر بسیارموی .
ذخیلغتنامه دهخداذخی . [ ذَخ ْی ْ ](ع مص ) واخیده شدن پشم به کمان ندّافی . (منتهی الارب ). محلوج شدن پشم با کمان حلاّج . || شتابی کردن . (منتهی الارب ). || ذَختهم الرّیح ؛ رسید
ذخیرلغتنامه دهخداذخیر. [ ذُ خ َ ] (اِخ ) بطنی است از صدف و ابن الکلبی گوید او ذُخیربن غسان بن جذام بن الصدف است . (از انساب سمعانی ). و صاحب تاج العروس بجای ذخیربن غسان ذخیربن ش
ذیخلغتنامه دهخداذیخ . (ع اِ) گرگ . ذئب . || مرد دلیر. || اسپ نجیب نیکورفتار. || بزرگی . || بزرگسالی . || نام ستاره ای است سرخرنگ . || خوشه . || ذکر الضباع ؛ کفتار نر بسیارموی .