زخمیلغتنامه دهخدازخمی . [ زَ ] (ص نسبی ) خسته و مجروح . (آنندراج ) (بهار عجم ). مجروح و زخمدار. (ناظم الاطباء) : دل زخمی یک بادیه خار است ببینیدتا آن مژه مشغول چه کار است ببینید
ذخایرلغتنامه دهخداذخایر. [ ذَ ی ِ ] (ع اِ) ج ِ ذخیرة. ذخیره ها. پستاها. پستائی ها. دست پس ها. پس افکنده ها. پس اوکندها.اندوخته ها. نگاهداشته شده ها برای روزی : کلیدهای شهادت نهاد
boldدیکشنری انگلیسی به فارسیجسورانه، جسور، گستاخ، دلیر، خیره، متهور، بی پروا، بی باک، باشهامت، خشن و بی احتیاط، چیره، سرزنده، غیور، بامروت، خیره سر، سرانداز، سلحشور
boldestدیکشنری انگلیسی به فارسیجسورترین، جسور، گستاخ، دلیر، خیره، متهور، بی پروا، بی باک، باشهامت، خشن و بی احتیاط، چیره، سرزنده، غیور، بامروت، خیره سر، سرانداز، سلحشور
ذخایرلغتنامه دهخداذخایر. [ ذَ ی ِ ] (ع اِ) ج ِ ذخیرة. ذخیره ها. پستاها. پستائی ها. دست پس ها. پس افکنده ها. پس اوکندها.اندوخته ها. نگاهداشته شده ها برای روزی : کلیدهای شهادت نهاد
ذخایر بروندمشیexhalative depositsواژههای مصوب فرهنگستانذخایر سولفیدی تودهای یا ورقهای یا عدسیشکل که بهطور شاخص در سطح تماس واحدهای آتشفشانی یا بین واحدهای آتشفشانی و رسوبی تشکیل میشود
ذخایر مازادexcess reserves, secondary reservesواژههای مصوب فرهنگستانذخایر افزون بر مبلغی که بانکها بهطور قانونی مجازند در اختیار داشته باشند
کانسار دورماگماییtelemagmatic ore depositواژههای مصوب فرهنگستانذخایر معدنی گرمابی در فاصلهای دور از منشأ ماگمایی