ذخایرلغتنامه دهخداذخایر. [ ذَ ی ِ ] (ع اِ) ج ِ ذخیرة. ذخیره ها. پستاها. پستائی ها. دست پس ها. پس افکنده ها. پس اوکندها.اندوخته ها. نگاهداشته شده ها برای روزی : کلیدهای شهادت نهاد
bowدیکشنری انگلیسی به فارسیتعظیم، کمان، قوس، سجود، سرتکان دادن، خم شدن، تعظیم کردن، خم کردن، سر فرود اوردن، خمیده شدن، خمیدن، سجود کردن
ذخایرلغتنامه دهخداذخایر. [ ذَ ی ِ ] (ع اِ) ج ِ ذخیرة. ذخیره ها. پستاها. پستائی ها. دست پس ها. پس افکنده ها. پس اوکندها.اندوخته ها. نگاهداشته شده ها برای روزی : کلیدهای شهادت نهاد
ذخایر بروندمشیexhalative depositsواژههای مصوب فرهنگستانذخایر سولفیدی تودهای یا ورقهای یا عدسیشکل که بهطور شاخص در سطح تماس واحدهای آتشفشانی یا بین واحدهای آتشفشانی و رسوبی تشکیل میشود
ذخایر مازادexcess reserves, secondary reservesواژههای مصوب فرهنگستانذخایر افزون بر مبلغی که بانکها بهطور قانونی مجازند در اختیار داشته باشند