ذأیلغتنامه دهخداذأی . [ ذَءْی ْ ] (ع مص ) ذأو. ذأی ابل ِ؛ راندن و دور کردن شتران را. || ذأی بقَل ؛ پژمریدن تره . پلاسیدن سبزی . || ذأی مراءة؛ آرمیدن با او.
bedدیکشنری انگلیسی به فارسیبستر، رختخواب، کف، باغچه، فراش، خوابگاه، طبقه، ته، خوابیدن، تشکیل طبقه دادن
ذأیلغتنامه دهخداذأی . [ ذَءْی ْ ] (ع مص ) ذأو. ذأی ابل ِ؛ راندن و دور کردن شتران را. || ذأی بقَل ؛ پژمریدن تره . پلاسیدن سبزی . || ذأی مراءة؛ آرمیدن با او.
ذایعلغتنامه دهخداذایع. [ ی ِ ](ع ص ) نعت فاعلی مذکر از ذیوع . آشکار. آشکارشده . فاش کرده . فاش شده . شایع. پیدا. ظاهر. مُنتشر. مستفیض .