ذأمةلغتنامه دهخداذأمة. [ ذَءْ م َ ] (ع اِ) سخن . گفتار. کلمه : ماسمعت له ذأمةً؛ ای کلمةً. لام تا کام نگفت .
beliedدیکشنری انگلیسی به فارسیتسلیم شد، افترا زدن به، بد وانمود کردن، دروغ گفتن، دروغگو درامدن، عوضی نشان دادن
believesدیکشنری انگلیسی به فارسیمعتقد است، باور کردن، معتقد بودن، اعتقاد داشتن، عقیده داشتن، اعتقاد کردن، گمان داشتن، ایمان اوردن
ذأمةلغتنامه دهخداذأمة. [ ذَءْ م َ ] (ع اِ) سخن . گفتار. کلمه : ماسمعت له ذأمةً؛ ای کلمةً. لام تا کام نگفت .