besteadsدیکشنری انگلیسی به فارسیbesteads، یاری کردن، کمک کردن، سودمند واقع شدن، بدرد خوردن، جای کسی را گرفتن
bestدیکشنری انگلیسی به فارسیبهترین، برتری جستن، سبقت گرفتن، بهترین کار، به بهترین وجه، بزرگترین، نیکوترین، خوبترین، شایستهترین، ممتاز، عظیم ترین، به نیکوترین روش، اعلاء، خاصگی