ذبایحلغتنامه دهخداذبایح . [ ذَ ی ِ ] (ع اِ) ذبیحة. (دهار). || ذبایح ِ جن ؛ ذبیحه ها که عرب گاه ساختن خانه یا حفرچاهی میکردند تا بنا یا چاه از ضرر جن ایمن ماند.
ذباحلغتنامه دهخداذباح . [ ذَ ] (ع مص ) ذَبح ، در تمام معانی . || شکافتن . پاره کردن . || گلو بریدن . || خبه کردن و هلاک ساختن . || ذباح دَن ؛ سوراخ کردن خم . || ذبحت اللحیة فلان
رجبیةلغتنامه دهخدارجبیة. [ رَ ج َ بی ی َ ] (ع ص نسبی )از ذبایح رجب در دوران جاهلی . (از اقرب الموارد).
کشطیینلغتنامه دهخداکشطیین . [ ک َ طی یی ] (اِخ ) گروهی بوده اند از معتقدان به ذبایح و شهوت و حرص و مفاخرت را نیکو شمارند و گویند پیش از هرچیز زندجی عظیم موجود بود و از ذات خود پسر
ابویوسفلغتنامه دهخداابویوسف . [ اَ بو س ُ ] (اِخ ) الغسولی . یکی از صلحاء و زهاد معاصر احمدبن حنبل . جنید از سری آرد که ابویوسف غسولی درحدود روم میزیست و با غازیان بغزای روم میشد و
ماهانیهلغتنامه دهخداماهانیه . [ نی ی َ ] (اِخ ) گروهی از مرقونیه اند. در پاره ای از عقاید موافق و در برخی دیگر مخالف آنان هستند، از جمله در نکاح و ذبایح باهم اختلاف دارند. و گمان ک