زایلغتنامه دهخدازای . (حرف ، اِ) لغتی است در حرف «ز» و این لغات نیز در وی هست : زاء؛ زا، زَی ّ، زء. (منتهی الارب ).و جمع آن : اَزْوَاء، اَزْیاَء، اَزْو، ازی . (اقرب الموارد) (م
زایلغتنامه دهخدازای . (نف مرخم ) زاینده . (شرفنامه ٔ منیری ). زاینده . و همیشه در ترکیب استعمال میگردد. (ناظم الاطباء) : چون توئی هرگز نبیند عالم فرزانه بین چون توئی هرگز نزاید
زایفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. = زاییدن۲. زاینده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): سختزای، سختزا، نازای، نازا، گوهرزای، گوهرزا.
ذأیلغتنامه دهخداذأی . [ ذَءْی ْ ] (ع مص ) ذأو. ذأی ابل ِ؛ راندن و دور کردن شتران را. || ذأی بقَل ؛ پژمریدن تره . پلاسیدن سبزی . || ذأی مراءة؛ آرمیدن با او.
ذأیلغتنامه دهخداذأی . [ ذَءْی ْ ] (ع مص ) ذأو. ذأی ابل ِ؛ راندن و دور کردن شتران را. || ذأی بقَل ؛ پژمریدن تره . پلاسیدن سبزی . || ذأی مراءة؛ آرمیدن با او.
ذایعلغتنامه دهخداذایع. [ ی ِ ](ع ص ) نعت فاعلی مذکر از ذیوع . آشکار. آشکارشده . فاش کرده . فاش شده . شایع. پیدا. ظاهر. مُنتشر. مستفیض .
ذایعاتلغتنامه دهخداذایعات . [ ی ِ ] (ع اِ) خواجه در اساس الاقتباس ضمن صنف نهم از اصناف شانزده گانه ٔ مبادی قیاسات تحت عنوان مشهورات حقیقی مطلق گوید: و بباید دانست که نه هر مشهوری