ذات روقینلغتنامه دهخداذات روقین . [ ت ُ رَ ق َ ] (ع ص مرکب ) حرب ذات روقین ؛جنگی سخت . داهیة ذات روقین ، داهیة عظیمة. بلای بد.
ذاتلغتنامه دهخداذات . (ع اِ) تأنیث ذو. صاحب . مالک . دارا. خداوند. و تثنیه ٔ آن ذواتا. و ج ، ذوات : امراءة ذات مال . || مؤلف آنندراج آرد: ذات : بالفتح ، بمعنی صاحب و خداوند و
ذأتلغتنامه دهخداذأت . [ ذَءْت ْ ] (ع مص ) سخت خبه کردن کسی را. سخت خفه کردن ، خَوَه کردن . (تاج المصادر بیهقی ).
روقینلغتنامه دهخداروقین . [ رَ ] (ع اِ) داهیة ذات روقین ؛ بلای سخت بد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || جنگ سخت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
اشترقفالغتنامه دهخدااشترقفا. [ ] (اِخ ) این کلمه در فهرست رجال تاریخ گزیده ضبط شده و در متن تاریخ چنین آمده است : یهودا، لاوی ، روقین ، شمعون ، مساخارذ، بالون ، دان ، حاد، مفتایل ،
خوشابلغتنامه دهخداخوشاب . [ خوَ / خ ُ ] (اِ مرکب ) آبی که در آن انگور و انجیر و آلوبالو و گوجه و زردآلوی پخته باشند و با کمی قند شیرین کرده بنوشند. (ناظم الاطباء). کمپوت . (یاددا
جبرلغتنامه دهخداجبر. [ ج َ ] (ع مص ) شکسته بستن . (منتهی الارب ) (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). شکسته را بستن . (غیاث اللغات ). استخوان شکسته را بستن و اصلاح کرد
خارمیانلغتنامه دهخداخارمیان . (اِخ ) دهی است از دهستان شهر خواست بخش مرکزی شهرستان ساری واقع در 8 هزارگزی شمال باختری ساری و 3/5 هزارگزی باختر شوسه ٔ ساری فرح آباد ناحیه ای است دشت