دوپتهلغتنامه دهخدادوپته . [ دُ پ َت ْ ت ِ ] (هندی ، اِ مرکب ) پارچه و یا شالی که دولا کرده به روی شانه ها اندازند. (ناظم الاطباء).
دوتپهلغتنامه دهخدادوتپه . [ دُ ت َپ ْ پ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خالصه ٔ بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان با 120 تن سکنه . آب آن از چاه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
دوتپهلغتنامه دهخدادوتپه . [ دُ ت َپ ْ پ َ / پ ِ ] (اِخ ) نام قریه ای است در کوهستان کشمیر و دارالاماره ٔ حاکم کاکاووبنسایست و این دو طایفه شست هزار خانه اند. (انجمن آرا) (آنندراج ).
دوتهلغتنامه دهخدادوته .[ دُ ت َه ْ ] (ص مرکب ) دوتو. (ناظم الاطباء). دوتا و دوتو و منحنی و دوبالا. (آنندراج ). دوتا. (شرفنامه ٔ منیری ) (آنندراج ). رجوع به دوتو در همه ٔ معانی شود.- دوته طاق ؛ کنایه از ابروی کمان و خمیده : ز خواب اندر چ
دوتهیلغتنامه دهخدادوتهی . [ دُ ت َ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) لباسهای آسترشده . (ناظم الاطباء). جامه ٔ دراز ابره و آستر که با هم دوزند و بر این قیاس یک لایی و دولایی بیاید. (آنندراج ).- دوتهی پوش ؛ که لباس دوتهی یعنی رویه و آستردار بپوشد : آه
سيرة ذاتيةدیکشنری عربی به فارسیخودزيستنامه , خود زندگي نامه , نگارش شرح زندگي شخصي بوسيله ء خود او , زيستنامه , بيوگرافي , تاريخچه زندگي , تذکره , زندگينامه