مراغهلغتنامه دهخدامراغه . [ م َ غ َ / غ ِ ] (از ع ، اِمص ) غلتیدن . (لغت فرس اسدی ) (جهانگیری ). غلتیدن بود به پهنا. (نسخه ای از لغت فرس ) (اوبهی ). غلطیدن عموماً و غلطیدن اسب و
پروشاتلغتنامه دهخداپروشات . [ پ ُ ] (اِخ ) پروشاتّو. ملکه ٔ ایران ، زن داریوش دوم و دختر اردشیر اول (درازدست ) هخامنشی از زن بابلی آندیا یا آندریا نام . این اسم را یونانی شده ٔ پر
احمدلغتنامه دهخدااحمد.[ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسن میمندی مکنی به ابوالقاسم ،و بنا بگفته ٔ بعضی ابوالحسن ، و ملقب به شمس الکفاة وزیر معروف سلطان محمود و پسر وی مسعود است . پدر احمد
اداد آپلووددینلغتنامه دهخدااداد آپلووددین . [ اَ وِدْ دی ] (اِخ ) مردی که تخت بابل را غصب کرد و بپادشاهی رسید. وی از پادشاه آسور یاری طلبید و دختر خود را به او داد. رجوع به ایران باستان ص
جای در دیده دادنلغتنامه دهخداجای در دیده دادن . [دَ دی دَ / دِ دَ ] (مص مرکب ) کمال تعظیم و توقیر کردن . (از بهار عجم ). عشق بسیار به آنکس داشتن . (ناظم الاطباء). نهایت مرغوب و پسندیده داشت