دیگریلغتنامه دهخدادیگری . [ گ َ ] (ص نسبی ) غیر. مقابل خود. آنکه جز تو یا او و یا من است . کسی یا چیزی جزاین . جز ما. جز او. جز شما. جز ایشان . غیر ایشان . (یادداشت مرحوم دهخدا).
توجیهواژهنامه آزاددیگری را با دلایل منطقی و غیرمنطقی قانع کردن. ابراز دلایل. منطقی جلوه دادن کار را گویند.
تَلَهَّىٰفرهنگ واژگان قرآنبه دیگری می پردازی (از مصدر الهاء گرفته شده ، و اين کلمه به معناي مشغول و سرگرم شدن به کاري و غفلت از کاري ديگر است )