دیگدانلغتنامه دهخدادیگدان . (اِ مرکب ) دیگپایه . ظرف دیگ . (غذا).مانند گلابدان که ظرف گلاب است . (از آنندراج ذیل دیگپایه ). سه پایه . اثافی . سه لنگه . سفع: منصب ؛ دیگدان آهنی . (
دیدانلغتنامه دهخدادیدان . [ دَ ی َ ] (ع اِ) ددن . دد. دداً. دَیْد. بازی . (منتهی الارب ). لهو و لعب . (از اقرب الموارد).
اجاقفرهنگ انتشارات معین(اُ) [ تر. ] ( اِ.) 1 - دیگدان ، آتشدان . 2 - دودمان ، خاندان . 3 - صاحب کرامات و کشف . ؛ ~گاز نوعی اجاق که سوخت آن گاز متان است . ؛ ~برقی نوعی اجاق که با ن
منصبلغتنامه دهخدامنصب . [ م ِ ص َ ] (ع اِ) دیگدان آهنی . (منتهی الارب ). ابزاری آهنین که دیگ را بر آن نصب کنند. ج ، مناصب . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). سه پایه . (یادداشت
دیگ پایهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. دیگدان؛ اجاق.۲. سهپایۀ آهنی که دیگ را روی آن میگذارند.۳. (نجوم) یکی از صورتهای فلکی شمالی؛ چنگ رومی؛ شلیاق.
دواخسلغتنامه دهخدادواخس . [ دَ خ ِ ] (ع اِ) دیگدانها. (از آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). رجوع به دخس شود.