دیْجاگویش گنابادی در گویش گنابادی یعنی اینجا ، در اینجا. واژه ای است که همراه اشاره به محل قرار گیری چیزی یا کسی بکار میرود.
دیجانلغتنامه دهخدادیجان . [ دَ ی َ ] (ع مص ) اندک برفتار آمدن . (منتهی الارب ). اندک راه رفتن . (از لسان العرب ) (اقرب الموارد).
دیجاةلغتنامه دهخدادیجاة. [ دَ ] (ع اِ) تاریکی شب ، ج ، دیاجی اللیل . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به دیاجی شود.
دیجانلغتنامه دهخدادیجان . [ دَ ی َ ] (ع اِ) عیال ریزه ٔ مرد. (منتهی الارب ). حواشی صغار. (از اقرب الموارد) (لسان العرب ). در شرح قاموس بفارسی وترکی شتران خرد آمده است . || پاره ٔ
دیجانلغتنامه دهخدادیجان . (اِخ ) قریه ای است یک فرسنگ و نیمی میانه ٔ شمالی و مغرب تل بیضا. (فارسنامه ٔ ناصری ).
دیجانلغتنامه دهخدادیجان . [ دَ ی َ ] (ع مص ) اندک برفتار آمدن . (منتهی الارب ). اندک راه رفتن . (از لسان العرب ) (اقرب الموارد).
دیجاةلغتنامه دهخدادیجاة. [ دَ ] (ع اِ) تاریکی شب ، ج ، دیاجی اللیل . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به دیاجی شود.
دیجانلغتنامه دهخدادیجان . [ دَ ی َ ] (ع اِ) عیال ریزه ٔ مرد. (منتهی الارب ). حواشی صغار. (از اقرب الموارد) (لسان العرب ). در شرح قاموس بفارسی وترکی شتران خرد آمده است . || پاره ٔ
دیجانلغتنامه دهخدادیجان . (اِخ ) قریه ای است یک فرسنگ و نیمی میانه ٔ شمالی و مغرب تل بیضا. (فارسنامه ٔ ناصری ).
دیاجیلغتنامه دهخدادیاجی . [ دَ] (ع اِ) ج ِ دیجاة؛ دیاجی اللیل ، تاریکیهای شب . (از منتهی الارب در ماده ٔ د ج و). و رجوع به دیجاة شود.