دیولغتنامه دهخدادیو. [ وْ ] (اِ) نوعی از شیاطین . (برهان ). شیطان و ابلیس . (ناظم الاطباء). شیطان . (ترجمان القرآن ). آهرمن . (فرهنگ اسدی طوسی ). اهرمن : بکار آور آن دانشی کت خ
دیوکدهلغتنامه دهخدادیوکده . [ وْ ک َ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) محل دیو. جایگاه دیو. دیوخان . دیوگاه . دیوجای . دیوبند : پیشم آمد هزار دیوکده در یکی صدهزار دیو و دده .نظامی .
دیوکدهفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهدیوخانه؛ جای دیو: ◻︎ پیشم آمد هزار دیوکده / در یکی صدهزار دیو و دده (نظامی۴: ۶۷۷).
ددهلغتنامه دهخدادده . [ دَ دَ / دِ ] (اِ) سبع. (دهار) (ترجمان القرآن جرجانی ). جانور دشتی بود. (اوبهی ). درنده . جانور درنده . دد. (برهان ). وحش . جانور درنده از بهایم . مقابل