دیوطالسلغتنامه دهخدادیوطالس . [ ی ُ ل ِ ] (اِخ ) از اوصیای ارسطو. (ابن الندیم ). و رجوع به عیون الانباء ص 60 شود.
دیوالیلغتنامه دهخدادیوالی . [دی ] (حامص ) افلاس و بی چیزی . (ناظم الاطباء). || (اِ) نام جشنی مر هندوان را. (ناظم الاطباء).
دیاطاسارونلغتنامه دهخدادیاطاسارون . [ ] (معرب ، اِ) (مرکب از دیا، بمعنی با + «طاسارون = تسارون » بمعنی چهار) تریاق . معجون الاربعة. (یادداشت مؤلف ).
دیرالسابانلغتنامه دهخدادیرالسابان . [ دَ رُس ْ سا ] (اِخ ) همان دیر رمانین است و گفته اند تفسیر آن بلغت سریانی دیرالشیخ می شود. (از معجم البلدان ).