دیوزیلغتنامه دهخدادیوزی . [ وْ ] (ص مرکب ) درزی ِّ دیو. آنکه بلباس دیوان باشد و درزی ِّ آنها بود. (ناظم الاطباء).
دیوزیتلغتنامه دهخدادیوزیت . [ وْ ] (اِ مرکب ) نامی است که در رامسر به زن لخت دهند. (یادداشت مؤلف ). رجوع به آزاد درخت و زن لخت و جنگل شناسی ج 2 ص 249 شود.
دیوزیتلغتنامه دهخدادیوزیت . [ وْ ] (اِ مرکب ) نامی است که در رامسر به زن لخت دهند. (یادداشت مؤلف ). رجوع به آزاد درخت و زن لخت و جنگل شناسی ج 2 ص 249 شود.
دیولقواژهنامه آزادمحل دیوها(اسم روستایی دراردبیل که زرتشت سوم درآنجابادیوهاپیکارکرده است) خاستگاه دیو،محل دیو،محلی که دیوزیادی دارد
زیتون تلخلغتنامه دهخدازیتون تلخ . [ زَ / زِ ن ِ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) درختی است از تیره ٔ سماقیان که دسته ٔ جداگانه ای از این تیره به نام آزادرخت ها را به وجود می آورد. گلهای
دیولغتنامه دهخدادیو. [ وْ ] (اِ) نوعی از شیاطین . (برهان ). شیطان و ابلیس . (ناظم الاطباء). شیطان . (ترجمان القرآن ). آهرمن . (فرهنگ اسدی طوسی ). اهرمن : بکار آور آن دانشی کت خ