دیواربندلغتنامه دهخدادیواربند. [ دی ب َ ] (ن مف مرکب ، اِ مرکب ) دیوار بست ، مکانی که بر اطراف آن دیوارها کشیده باشند. (آنندراج ).جائی که از دیوار محصور شده باشد. (ناظم الاطباء).
شاه دیوارلغتنامه دهخداشاه دیوار. [ دی ] (اِ مرکب ) دیوار بلند و ستبر قصری یا قلعه و غیره . (یادداشت مؤلف ) : چنانکه به هفت سال بیرون قصبه کشت نکردند. کشتی که بود در اندرون شاه دیوار
ترالغتنامه دهخداترا. [ ت َ ] (اِ) دیوار بلند و رفیع را گویند، مانند دیوار خانه ٔ پادشاهان و دیوار قلعه و کاروانسرا. (برهان ) (از ناظم الاطباء). دیوار بس رفیع و بلند را گویند ما
شهدیوارلغتنامه دهخداشهدیوار. [ ش َ دی ] (اِ مرکب ) دیوار بلندی که محوطه ای را احاطه کرده باشد. || دیوار خانه ٔ پادشاه . (ناظم الاطباء).
دیوارلغتنامه دهخدادیوار. [ دی ] (اِ) (از: دیو + آر، علامت نسبت ). (بهار عجم ). جدار و بنائی که در اطراف خانه میگذارند و بدان وی را محصور می کنند. هرچیزی که فضای را محصور کند خواه