دیوارهلغتنامه دهخدادیواره . [ دی رَ / رِ ] (اِ) کنار برافراشته و بالا آمده ٔ از هرچیز. (ناظم الاطباء). چیزی چون دیوار. مانند دیوار. شبیه به دیوار. کنار برآمده ٔ ظروف و غیره چون دی
پیزریلغتنامه دهخداپیزری . [ زُ ] (ص نسبی ) منسوب به پیزر. || پیزرفروش . (فرهنگ نظام ). || شیشه ٔ به پیزرگرفته . شیشه های بزرگ از قبیل قرابه و برنی و غیره که آنرا بپوشش از حصیر پی
بام اندودنلغتنامه دهخدابام اندودن . [ اَدَ ] (مص مرکب ) گل اندودکردن بام . کاهگل مالیدن پشت بام . سوی برونی سقفی را با ورقه ای از گل آمیخته بکاه پوشیدن تا آب باران و برف بدرون نترابد.
لاوکلغتنامه دهخدالاوک . [ وَ ] (اِ) ظرف بزرگ مدوّر با لبه ٔ کوتاه از چوب تراشیده . تغاری باشد کناره بلند که در آن آرد خمیر کنند. (برهان ). تغار چوبین . تغار دیواره کوتاه از چوب
باملغتنامه دهخدابام . (اِ) برسوی سقف که بر از آن سقف دیگر نباشد. طرف بیرونی سقف خانه . (غیاث اللغات ). طرف بیرونی سقف خانه ، و بعضی طرف درونی خانه را گفته اند به قرینه ٔ پشت با
زهلغتنامه دهخدازه . [ زِه ْ ] (اِ) بمعنی پاداش نیکی است . (برهان ) (آنندراج ). پاداش و جزا و مکافات و مزد و جزای نیکی . (ناظم الاطباء). || (صوت ) کلمه ای باشد که در محل تحسین