دیناریلغتنامه دهخدادیناری . (اِخ ) منسوب است به دینارآباد که قریه ای است در نزدیک اسدآباد همدان . (از انساب سمعانی ).
دیناریلغتنامه دهخدادیناری . (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان بلورد بخش مشیز شهرستان سیرجان . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
دیناریکلغتنامه دهخدادیناریک . (اِخ ) (آلپهای ...) رشته کوهی که تقریباً بتمامی در یوگوسلاوی واقع است و سلسله ٔ جبال آلپ را به کوههای شبه جزیره ٔ بالکان متصل میکند. امتداد این کوهها
علی دیناریلغتنامه دهخداعلی دیناری . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسن بن دینار دیناری نحوی ، مکنّی به ابوالحسن . وی از فرزندان دیناربن عبداﷲ بود و در سال 463 هَ . ق . درگذشت . پدراو ا
دیناریکلغتنامه دهخدادیناریک . (اِخ ) (آلپهای ...) رشته کوهی که تقریباً بتمامی در یوگوسلاوی واقع است و سلسله ٔ جبال آلپ را به کوههای شبه جزیره ٔ بالکان متصل میکند. امتداد این کوهها
علی دیناریلغتنامه دهخداعلی دیناری . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسن بن دینار دیناری نحوی ، مکنّی به ابوالحسن . وی از فرزندان دیناربن عبداﷲ بود و در سال 463 هَ . ق . درگذشت . پدراو ا
لجمیراورکلغتنامه دهخدالجمیراورک . [ ] (اِخ ) جزء طایفه ٔ دیناری از ایل بختیاری . یکی از طوائف هفت لنگ بختیاری که در مال امیر سوسن سکنی دارند. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 74).
علیلغتنامه دهخداعلی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسن بن دینار دیناری ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی دیناری شود.