دیللغتنامه دهخدادیل . (اِخ ) شهر ساحلی کنت ، جنوب شرقی انگلستان . گویند یولیوس قیصر در آنجا قدم به انگلستان گذاشت (55 ق .م .). یکی از پنج بندر و مقر رسمی حاکم آنها در آنجاست و
دیللغتنامه دهخدادیل . (اِ) بمعنی نقطه است که طرف خط باشد چه تعریف نقطه بطرف خط کرده اند. (برهان ) (آنندراج ). || دل را نیز گویند که بعربی قلب خوانند. (برهان ) (آنندراج ) (از نا
دیللغتنامه دهخدادیل . (اِخ ) حیی است از عبدالقیس (یا آنکه بنام دو- دیل است ) دیل بن شن بن اقصی بن عبدالقیس و دیل بن عمروبن ودیعةبن اقصی بن عبدالقیس که گروهی از ایشان از مردم یم
دیل بلمزلغتنامه دهخدادیل بلمز. [ ب ِ م َ ] (ترکی ، ص مرکب ) (مرکب از دیل = زبان + بلمز = نمیداند) در ترکی بمعنی زبان نمیداند. (آنندراج ). زبان نفهم .
دیل بلمزلغتنامه دهخدادیل بلمز. [ ب ِ م َ ] (ترکی ، ص مرکب ) (مرکب از دیل = زبان + بلمز = نمیداند) در ترکی بمعنی زبان نمیداند. (آنندراج ). زبان نفهم .