دیزج اریکلغتنامه دهخدادیزج اریک . [ زَ اَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ولدیان بخش حومه ٔ شهرستان خوی با 218 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
دیزجلغتنامه دهخدادیزج . [ دَ زَ ](معرب ، ص ، اِ) اسب که از کاکل تا دمش خط سیاه داشته باشد معرب دیزه بالکسر و لماعربوه فتحوه . (منتهی الارب ). رجوع به دیزه و نیز رجوع به دزی ج 1
دیزجلغتنامه دهخدادیزج . [ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاربلوک جنوبی بخش سیمینه رود شهرستان همدان با645 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
دیزجلغتنامه دهخدادیزج . [ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاردولی بخش قروه ٔ شهرستان سنندج . با 124 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
دیزجلغتنامه دهخدادیزج . [ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کندوان بخش ترک شهرستان میانه با 538 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
دیزج اریکلغتنامه دهخدادیزج اریک . [ زَ اَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ولدیان بخش حومه ٔ شهرستان خوی با 218 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
اطلسلغتنامه دهخدااطلس . [ اَل َ ] (ع ص ، اِ) جامه ٔ کهنه . ج ، طُلُس . (ناظم الاطباء). ثوب خلق . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). جامه ٔکهنه . ج ، طُلس . (مهذب الاسماء) (ناظم ا
اثیرلغتنامه دهخدااثیر. [ اَ ] (اِخ ) اخسیکتی . از شعرای مائه ٔ ششم هَ .ق . عوفی در لباب الالباب ج 2 ص 224گوید:... شعر او آنچه هست مصنوع است و مطبوع و معانی او را ملک است و وقتی
کارونلغتنامه دهخداکارون . (اِخ ) (رودخانه ٔ...) سرچشمه ٔ آن از کوه زرد بختیاری شروع و از جنوب شهرستان شوشتر وارد این شهرستان میشود. این رودخانه در شمال شوشتر به دو قسمت شده که یک
هارپلغتنامه دهخداهارپ . (فرانسوی ، اِ) نام ساز سه گوشه ای که تارهای آن در طول نامساویند و با دو دست نواخته میشود. هارپ را مصریان قدیم و عبرانیان و اقوام دیگر به حالت بسیار ناقص